**از آنجا که جنابعالی خود مسئولیت وزارت آموزش و پرورش را در برههای از دوران پس از انقلاب بر عهده داشتید،بفرمایید سابقه اصلاحات در آموزش و پرورش در قبل و بعد از انقلاب چه بوده و بر چه مبانیای استوار بوده است؟
**اصلاحاتی که متصدیان آموزش و پرورش در قبل از انقلاب در نظر داشتند بر اساس فلسفه اجتماعی و سیاسی حاکم بر آن روزگار بوده است که آن فلسفه هم بیشتر حول دو محور بود؛یکی محور تمدن بزرگ کشور و آن عبارت بود از آنچه که مردم ما آن را به عنوان غربزدگی میدانستند.آنها سعیشان این بود که بینش،نگرش و منش نسل جوان را غربی کنند با یک مقدار لعاب ایرانی.به همین جهت اگر شما به محتویات کتابها و عکسهایی که در کتابها بود مراجعه کنید میبینید که شیوه زندگی،لباس پوشیدن و رفتار مردم غرب را توصیف میکرد.محور دیگر این بود که روح فرهنگ اسلامی را از نسل آن روز بگیرند.به عنوان یک خاطرهای،مربوط به خودم،عرض کنم که در سال 1350 بنده را از تدریس در دانشسرای تربیتی همدان در سطح فوق دیپلم اخراج کردند به این سبب که پس ازت حقیق معلوم شده بود بنده در کلاسهای معارف اسلامی توصیه کرده بودم دانشجویان دختر با روسری حاضر شوند.در آن روزگار،هرگز به روح علمی،تلاش و کوشش برای اسختن کشور و داشتن شخصیت مستقل فرهنگی،ایرانی تأکید چندانی نمیشد و اگر چه در خصوص تغییر و تحول نظام آموزش و پرورش و هماهنگ ساختن آن با نیازهای اجتماعی و بازار کار بحثهایی شده بود اما هرگز به صورت جدی به این سمت و سو حرکت نکرده بودند.این کلیاتی است که در مورد گذشته میشود گفت،
جزئیاتش بماند.در سال 1350،مدرسه راهنمایی را درست کردند و اعلام کردند هدفشان شناخت استعدادهای نسل جوان و راهنمایی کردن آنها به سوی رشتههای مورد علاقه و متناسب با استعدادشان است لوی مشاور به اندازه لازم تربیت نکرده بودند.حتی بنده که جزء اولین تحصیلکنندگان در رشته مشاوره در داشنگاه تربیت معلم بودم،در دوره تحصیلم امکانات تحصیل درس مشاوره به اندازه مناسب در اختیار ما نبود.آقایی که آن روزها معاون آموزش و پرورش بود در این دانشگاه تدریس میکرد و در هفته که باید 4 ساعت میآمد یک ساعت بیشتر نمیآمد،یعنی در هر ماه یک جلسه! این را برای این میگویم که کسانی که راجع به کم و کیف تحصیل قبل و بعد از انقلاب سخن میگویند یادشان باشد.این مرد آقای ناصر موفقیان بود.هنوز هم یادم هست، خوانندگان فکر نکنند مبهم و گنگ صحبت میکنم،در هر یک ماه 1 جلسه بجای 4 جلسه و یک جزوه 10 صفحهای میداد.تأسیس مدرسه راهنمایی و تأسیس دوره مشاوره،کار پسندیدهای بود و ما نباید کار خوب دشمنانمان را نادیده بگیریم.افسوس که همه امکانات در اختیار مشاوران قرار نگرفته بود،ما اصلا تست نداشتیم که دانشآموزان را بر اساس تست راهنمایی و شناسایی کنیم.
اما بعد از انقلاب،تا روزگاری که من در خدمت آموزش و پرورش بودم و طرح بنیادی نظام آموزش و پرورش تصویب شد،تلاشهایی انجام شده بود.اصلاحاتی که صورت گرفته بود بعضی جنبه مثبت و بعضی جنبه منفی داشت.جنبه مثبت آن همان امور تربیتی بود که شهیدان بزرگورا رجایی و باهنر با هدف پرورش دینی نسل جوان تأسیس کردند.اگر انتقاد میکنند که یک تعدادی جوان در حد دیپلم و کم اطلاع وارد آموزش و پرورش شدند،اینها نمیدانند که در آن شرایط چارهای نبود و ما در حد لازم لیسانس علوم تربیتی و آشنا با تعلیم و تربیت اسلامی نداشتیم،اصلا نمیدانستیم تعلیم و تربیت اسلامی یعنی چه؟حالا که بیست و سه سال از پیروزی انقلاب میگذرد تازه یک کارهایی دارد انجام میشود.به هر حال راه و اصل ایده درست و خوب بود و اینها با حسن نیت این کار را کردند.پشت سر تأسیس نهاد امور تربیتی،از جهت علمی و تخصصی هم تلاشهای زیادی بخصوص در مورد تعلیم و تربیت اسلامی انجام شد،اما متأسفانه در آغاز انقلاب مشاوران را حذف کردند.بنده که در همدان مسئول اداره کل آموزش و پرورش بودم نفهمیدم چرا و بعد از سالها هم علت حذف مشاوره را نفهمیدم، حالا اگر روی اشخاص حرف داشتند باید اصل فکر را میگذاشتند و بهترش میکردند. بعد از امور تربیتی،طرح تام و طرح کاد به عنوان اصلاحات در جهت متناسب کردن آموزش و پرورش دوره متوسطه با روح بحث و کنجکاوی و تعمیق یادگیری و آشنایی با بازار کار در دو سطح متوسطه و راهنمایی ایجاد شد.طرح تام برای راهنمایی و طرح کاد برای متوسطه.در طرح تام تلاش میشد مثل خوزههای علمیه بچهها به صورت مصاحبه درسها را یاد بگیرند ولی متأسفانه گزارشهای بسیاری که از سراسر کشور ارایه شد فهمیدیم که این طرح مناسب نبوده و آن را برداشتیم.طرح کاد هم از جهت ارتباط با بازار کار خوب بود ولی اشکالی که وجود داشت این یود که محیطهای صنعتی ضمن آموزش کاد بعضی آثار سوء اخلاقی هم ایجاد میکردند و گاهی انتقاد میشد و پدران و مادران گله میکردند و ایراد میگرفتند.به هر حال کمابیش طرح کاد وجود داشت تا رشته کار و دانش بوجود آمد؛تا اینکه حضرت امام(رحمة اللّه)فرمودند باید در بحث آموزش و پرورش تغییر و تحول بنیادی انجام بگیرد و من با توجه به اینکه رشتهام تعلیم و تربیت اسلامی است،روانشناسی و علوم تربیتی خواندهام وقتی وارد آموزش و پرورش شدم در همان اغاز گفتم که باید در این چهار سال طرح تغییر بینادی به جایی برسد.طرحی را به شورای عالی انقلاب فرهنگی بردیم و تصویب شد.آموزش و پرورش را مکلف کردند که ظرف 2 سال طرح تغییر بنیادین نظام آموزش و پرورش را به آن شورا عرضه کند. جمعی از همکاران بنده و بعضی دوستان در دانشگاهها مثل آقایان جناب دکتر احمد احمدی،امینفر و جناب آقای مهندس نفیسی از سازمان مدیریت و برنامهریزی، شورای تغییر نظام را تشکیل دادند و کار قابل توجهی انجام دادند.بنده خودم سهم قابل توجهی در این کار ندارم و فقط به عنوان متولی این کار و تشکیل دهنده شورا بودم و بعضی از اشخاص را که دنبال طرح تغییر بنیادی نبودند قانع میکردم و به هر صورت آنها را تشویق میکردم و از شورا درخواست میکردم که کار را زودتر انجام دهند.سهم بنده همین مقدار است و الا با گرفتاریهایی که داشتم کم میتوانستم شرکت کنم.برای این کار هم انسانشناسی قرآن با مطالعه تفسیرالمیزان مورد توجه قرار گرفت و دو سه جلد کتاب که به صورت تایپ شده است ولی چاپ نشده با مطالعه المیزان فراهم شد.محققانی مانند جناب دکتر احمد احمدی،حجةالاسلام خاتمی،که در پژوهشگاه علوم انسانی هستند و جناب آقای خوشبخت مطالعاتی را در این خصوص که دیدگاه ما در مورد
انسان چیست و ما از انسان چه برداشتی داریم و آیا این برداشت اسلامی ما تفاوتی با برداشت دیگران دارد یا نه انجام دادند.
طدر استانها نیز شورایی برای این تغییر بنیادی بوجود آمد و نظرات معلمین را جمع میکردند و به تهران میفرستادند و آقایان مطالعه میکردند.به علاوه اعضای شورا به چند کشور مراجعه کردند،به ژاپن،روسیه،آلمان و هند که بلوک شرق و غرب بود رفتند و نظامهای متوسطه آنها را مطالعه کردند.از طریق یونسکو نیز تعدادی از نظامهای متوسطه دنیا را مطالعه کردند و با مطالعه نظامهای تعلیم و تربیت عمومی و متوسطه کشورهای مختلف دنیا و مطالعاتی که روی قرآن کریم انجام گرفت در سال 1365 ظاهرا از همه استانها اعضای شورا دعوت شدند و به تهران آمدند،یکی دو روز جلسه داشتیم، تبادل نظر شد و با توجه به نتایجی که در شهرستانها به آنها رسیده بودند و نتایجی که اعضای شورا در تهران به آنها رسیده بودند،یک طرح اولیه فراهم شد و بعد آن طرح را بردند در شهرستانها روی آن کار کردند.یک سال طول کشید تا طرح تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش کشور تهیه شد.مبانی،اصول و اهدافش هم هست.در سال 1367 این طرح به شورای عالی انقلاب فرهنگی تقدیم شد.ولی از شهریور ماه همان سال از مجلس سوم کار بد عهده وزیر محترم جناب آقای نجفی قرار گرفت.تا آنجا که بنده خبر دارم علیرغم خواست تعدادی از افراد در آموزش و پرورش،مقام معظم رهبری از مسئولین خواسته بود که این طرح را در شورا مطرح کنند و به هر صورت با حمایت ایشان این طرح در شورا مطرح شد و احیانا تغییرات اندکی پیدا کرد و تصویب شد و قرار شد به اجرا درآید.البته اجرای طرح امکانات مالی قابل توجهی میخواست.در اینجا ناچارم با کمال تأسف عرض کنم که دولت آن روز به این برنامه اساسی توجه نکرد و اگر توجه کرده بود شاید ما بعضی از رفتارهایی را که در نسل جوان امروزه میبینیم نداشتیم. به هر حال در آن دوران به این نتیجه رسیدند که طرح را کنار بگذارند و فقط در متوسطه تغییراتی را بدهند.
نظام جدید متوسطه نظری و فنی حرفهای،کار و دانش وپیش دانشگاهی و بعد جریان برمی واحدی را در آموزش و پرورش درست کردند که پیامدهای مربوط به خود را داشت و این هم گذشت تا دوره جناب اقای خاتمی و جناب آقای مظفر رسید که آنها نظام ترمی واحدی را به نظام سالی مبدل کردند و دیگر کار خاصی من ندیدم.تا اخیرا که ... ادامه در لینک